نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی


 

بتاح

بتاح از مقتدرترین خدایان آفریینده و به عنوان یکی از خدایان محلی ممفیس و، با آن که کیش وی را احتمالاً منس Menes بنیاد نهاد، قدمت وی به دوره‌ی پیش دودمانی راه می‌یابد.
دست و پای بسیاری از تندیس‌های کهن بتاح چسبیده به تنه‌ی تندیس است و این ویژگی شاید نشانه‌ای از زمانی دور و هنگامی است که پیکرتراشان هنوز نمی‌توانستند دست و پا را جدای از تنه‌ی تندیس بتراشند. نیز گفته شده است که چنین هیأتی نشانی از انسان مومیائی شده و گویای آن است که بتاح در آن ایام خدای مردگان بود. بتاح در این نقش همانند دیگر خدایان مراسم تدفین و به ویژه اوزیریس خدای باروری و حاصلخیزی است.
بتاح در کیهان شناسی ممفیس از مقتدرترین خدایان و با گذشت زمان با دیگر خدایان آفریینده رع و آمون پیوند می‌یابد و او را پدر فرعون می‌نامند. در روایتی بتاح به هیأت قوچ مندس Mendes پدیدار می‌شود و با شکل دادن رامسس دوم در بطن مادر بعد از به فرمانروائی رسیدن این فرعون سرور دو جهان نام می‌یابد و این نامی است که فراعنه را به سبب پدید آورنده نظم سیاسی در مصر بدان نام می‌نامیدند. بتاح در نقش خدای آفریننده جادوگری بزرگ و سرور اژدرمارها و ماهیان نیز بود، و با آن که این قدرت از طریق دودمان‌های فرمانروایی بدو تفویض شده بود بتاح هیچ وقت نزدعامه شهرت و محبوبیت لازم را نداشت.
سرشت فلسفی آفریدگاری بتاح حاصل ویژگی‌های دین شناسی است. بتاح نزد عامه کهن‌ترین خدای پیشه وران و با عنوان «پیشه ور بزرگ» مشهور است و این نقشی است که در انتساب آن بدو، در مراکز تجاری، پیشه وران فلز کار و کشتی سازان دست داشتند. در این نقش بتاح را معمار آسمانی، مهندس ماهر سنگتراش و فلزکار می‌دانستند. بتاح پاسدار هنرهای ظریف و هنرمندان خود را کاهنان بتاح می‌نامیدند. با بسیاری از خدایان دیگر و از آن شمار نون، اقیانوس آشفته‌ی آغازین و جائی که جهان از آن سر بر آورد، حاپی Hapi خدای نیل و خاستگاه حاصلخیزی، جب زمین- خدا، تنن Tenen زمین خدای کهن و تجسم تپه‌ی آغازین، شو برفرازنده‌ی آسمان و حتی اتون نیز پیوند دارد. در دوره‌های بعد بتاح را خدای مراسم تدفین و از این طریق با اوزیریس و بعدها با سوکر Seker نیز پیوند می‌یابد.
بتاح را اغلب به هیأت مردی مومیائی شده، با سرتراشیده و ریش بزی تابیده ترسیم می‌کردند و در این تصاویر منات پشت سر وی نماد مردی و دستان برآمده‌ی وی با عصای سلطنتی نماد چد نشان قدرتمندی اوست. در دوره‌ی فرمانروائی میانه ستون چد اوزیریس نماد گیاهی و حاصلخیزی و باروری و نمادی است خدائی که به بتاح نسبت داده می‌شود. در برخی از تصاویر بتاح نه به شکل مردی مومیائی شده که به شکل انسان زنده‌ای ترسیم شده که کلاه وی شاخدار و با قرص خورشید و آرایه‌های پر بر سر به اوزیریس شباهت دارد. در دوره‌ی سلسله‌ی بیست و ششم بتاح در هیأت نرگاو آبیس Apis نیایش می‌شد.
تثلیث ممفیس بتاح، سخمت Sekhmet و پسر آنان نفرتوم Nefertum را در بر می‌گرفت و یکی دیگر از تجلیات بتاح همانا پتاکوی Patakoi یا کودکان دیگر ریخت شده‌ای بود که دوست مردان و ایمحوتپ Imhotep وزیر و معمار بزرگ هرم‌های پلکانی سقاره بود. امحوتپ بعدها به مقام خدائی دست یافت.

سخمت

سخمت همسر بتاح و خدابانوی تثلیث ممفیس به دلیل نزدیکی مرکز کیش وی با بتاح با آفرییندگی همسر خود پیوند داشت. سخمت در این نقش پاسدار نظم جهان و از نظر اسطوره شناسی بیش از پیوند با بتاح با پدر خویش رع پیوند داشت.
نام سخمت به معنی «یگانه‌ی قدرتمند» بود. او را خدابانوی تندخوی جنگ و تباه کننده‌ی دشمنان رع می‌پنداشتند و در این نقش همانا چشم رع و نماد ویرانگری و قدرت تباه کننده خورشید بود. بدان سان که گزارش شد در روایتی حتحور برای تنبیه آدمیان به هیأت سخمت در می‌آید و اگر رع وی را [با نوشانیدن آبجو] مست نکرده بود نسل انسان را نابود کرده بود. جشن باده نوشی سالیانه کهن در مصر یادمان چنین باوری بود. سخمت در نقش پاسدار رع به هیأت مار یوریس بر تارک خورشید خدا قرار دارد و هم از آن جاست که با زهر خود دشمنان رع را نابود می‌کند.
سخمت در برخی از روایات گاه با ست و گاه با موت پیوند داشت و با هیأت ششصد تندیس مدخل معبد موت را آرایش می‌داد. سخمت اغلب به هیأت زنی ترسیم می‌شد با سر یک ماده شیر و تاجی از قرص خورشید و دربرخی از تصاویر نیز با سر تمساح، چشم رع و اوجا نیز ترسیم شده است. گاهی سخمت را همانند مین با دستان برافراشته و شمشیر به دست نیز ترسیم کرده‌اند.

نفرتوم

نفرتوم از خدایان کهن مصر سفلی و وی را در تثلیث ممفیس از روزگار باستان پسر بتاح و سخمت می‌پنداشتند. نفرتوم به معنی نیلوفر آبی و چون نیلوفر در اسطوره‌های آفرینش از نقش خاصی برخوردار بود. در کیهان شناسی هرموپولیس نفرتوم از درون نیلوفری آبی و در «دریای تیغ‌های مقدس» هستی می‌یابد و [به سبب پیوند نیلوفر آبی و خورشید] او را رع جوان می‌نامیدند. پس از زاده شدن نفرتوم از نیلوفر آبی هم از اشک او بود که انسان پدید آمد. زندگی به خسی نفرتوم او را با نیلوفر آبی و آرایه‌ها و زیورهای گران بها پیوند زده است.
نفرتوم را به هیأت مردی با سرشیر و بادستاری از نیلوفر آبی، دو پر آرایشی بر فراز دستار و دو منات نماد مردانگی و شادخوئی ترسیم می‌کردند. او را «نظاره گر از درون منخرین رع» نیز می‌نامیدند و در این نقش پاسداری مادر خود از رع سهیم و رع را گاه و در هیأتی که گل نیلوفر آبی بر بینی او قرار دارد ترسیم کرده‌اند.

خنوم

خنوم به معنی آفریینده و او را خدای «آب خنک» و یکی از خدایان کهن نخستین آبشار نیل در مصر علیا می‌دانستند می‌گفتند که نیل در جزیره الفتنین (آسوان) از جهان زیرین یا دومین اقیانوس نون از طریق دو مغازه به زمین راه می‌یابد و بدین سان حنوم با عنصر اولیه‌ی حاصلخیزی در مصر پیوند داشت و هم او بود که آب نیل را به دو بخش تقسیم می‌کرد و نیمی از آن را به جانب شمال و نیم دیگر را به سوی جنوب جاری می‌ساخت.
مراکز اصلی کیش خنوم در جزایر فیله Philae و آسوان Elphantine قرار داشت و به روزگار فرمانروائی جسر Djoser و به هنگامی که در مصر هفت سال پیاپی خشکسالی پدید آمد وزیر او ایمحوتپ او را تشویق کرد دوازده جریب از زمین‌های دوسوی نیل را در جزیره‌ی آسوان وقف خنوم کند و با این تمهید بود که خنوم آب نیل را جاری و مصر را از قحطی رهانید. یکی از معابد بزرگ خنوم در اسنا Esna و در ساحل غربی نیل در حد فاصل تب و ادفو قرار داشت.
خنوم در اساطیر مصر خود آفریده و برفرازنده آسمان بر فراز چهار ستون است و او را آفریینده‌ی زمین، جهان زیرین، آب و آن چه هست و خواهد بود می‌پندارند. در این اسطوره‌ها خنوم آفریینده‌ی خدایان و انسان‌هایی است که آنان را از گل و به کمک چرخ سفالگری خود شکل می‌دهد. در روایتی خنوم به فرمان آمون- رع تنن و کا Ka یا روح حتشپسوت را در بطن او شکل و او را صاحب زیبائی بی حد می‌سازد. نیز می‌گفتند که خنوم تن کودکانی را که زاده می‌شدند شکل می‌داد. خنوم، آمون و بتاح را گاهی خدای سرنوشت می‌نامیدند و در برخی از روایات نیز خنوم خدای جهان پس از مرگ است.
خنوم را به هیأت مردی با سرقوچ (حیوانی که شاخص شهریاری میانه شد) و شاخ‌های افقی یا به هیأت قوچی ایستاده بر دوپا، که روح رع نامیده می‌شد، ترسیم می‌کردند. گاهی او را با چهار سر قوچ نماد چهار مرکز اصلی کیش وی ترسیم می‌کردند. در برخی از سرزمین‌ها که او را خدا نمی‌دانستند، تجسم قدرت‌های آفرییندگی خورشید خدا رع بود و گسترش کیش او مدیون پیوند وی با نیل و نیل با زندگی مردمان مصر بود. خنوم در برخی روایات با حورس اکبر پیوند می‌یابد و در چنین نقشی او را با سرشاهین ترسیم کرده‌اند. چون خدای آب او را به هیأت خدائی با دستان گشوده و در حالی که نیل از دست‌های او جاری است نیز ترسیم کرده‌اند.

حکت

حکت Heket خدابانوی آب‌ها را به شکل وزغ یا زنی با سر وزغ ترسیم می‌کردند. در اساطیر هرموپولیس حکت با چهار وزغ خدائی که پیش از آفرینش جهان در اقیانوس نون می‌زیستند پیوند داشت و در ابیدوس می‌پنداشتند که حکت و شو زادگان همزاد رع و حکت زن رع است. در روایتی حکت در نقش نماد باروری اوزیریس را بعد از کشته شدن زنده و بدین روایت حکت خدابانوی تولد شهریاران و شهبانوان بود. حکت را غالباً زن خنوم و زندگی بخش همه زادگان وی می‌پنداشتند. هم او بود که حتشپسوت را هستی بخشید و با چرخ سفالگری خود شکل داد. گاهی حکت را همانا حتحور و او را مادر حورس اکبر می‌نامیدند.

ساتیس

مرکز کیش ساتیس (ساتت یا ساتی) در جزیره‌ی سحیل Siheil در نزدیکی آبشار اول نیل و این خدابانو، خدابانوی باروری و عشق و نام وی به معنی «بذرافشان» بود. با گذشت زمان او را زن خنوم نامیدند و در اساطیر جای حکت را غضب کرد. ساتیس بدین ترتیب دومین فرد تثلیث جزیره‌ی آسوان و خدابانوی پدید آورنده‌ی طغیان نیل شد. او را غالباً دختر رع و گاهی دختر خنوم و عنقت Anket (یا انوکیس) می‌دانستند. از گذشته‌ی دور چنین می‌پنداشتند که ساتیس در مدخل جهان زیرین ایستاده و با آب چهار آوند فرعون را به هنگام ورود به دیار مردان تطهیر می‌کند. ساتیس در گذر زمان خدای شکار شد و او را شاهدخت مصر علیا و در دوره‌ی فرمانروائی جدید شهبانوی خدایان می‌نامیدند.
ساتیس را با روسری کرکس و تاح سفید مصر علیا و آراسته به شاخ بزکوهی و در حال حمل تیروکمان ترسیم می‌کردند. بدین سان ساتیس قرینه‌ی جنوبی نیت Neith و یکی دیگر از خدابانوان کهن بود. ساتیس را در حالت جاری ساختن آب نیل به بیرون از بستر خود و آبیاری زمین نیز ترسیم کرده‌اند.

عنقت

عنقت (یا انوکیس) در اصل خدای آب‌های سودانی و مرکز کیش وی در آسوان کنونی قرار داشت. او را خواهر ساتیس و گاهی مادر او، زن غیررسمی خنوم و سومین فرد تثلیث الفتین می‌دانستند. نام وی به معنی «در آغوش کشیدن» و این معنی ناشی از گشودگی دست‌های وی به هنگام طغیان نیل و سیراب کردن مزارع بود. عنقت بعد از این خدای شور جنسی می‌دانستند و در این نقش دارای نمادهای جنسی بود. او را به هیأت زنی با تاجی از پر، شاید پرطوطی قرمز، ترسیم می‌کردند و گاهی به هیأت نفتیس نیز ترسیم می‌شد.

حاپی

حاپی خدای نیل، به ویژه به هنگام طغیان، تلفیقی از خدای جهانی حاصلخیزی بود. کیش وی بنیادی و برخی از نیایش کنندگان او حاپی را برتر از رع می‌دانستند. حاپی آبیار چراگاه‌های گله گاوهای رع و انسان، فراهم کننده‌ی آب واحه‌های بیابان‌ها، فروبارنده‌ی شبنم از آسمان (و یا که رودی جاری از آسمان) می‌پنداشتند. حاپی در این روایت پاسدار و سرور خدایان زمینی، حاصلخیزی و آفرینش و فراهم‌کننده‌ی فدیه‌های خدایان در معابد آنان، روزی‌بخش مردمان و نگهدارنده‌ی نظم خدائی است.
در روایات حاپی همانا نون یا که رودی عظیم است که از آسمان جاری و با پیمودن سراسر مصر به دوت یا جهان زیرین می‌ریزد و دیگر بار در مغازه‌ی الفنتین از دو گرداب سر برمی آورد. جایگاه زندگی حاپی در جزیره بیجه Bigeh در کنار نخستین آبشار نیل و در برخی روایات در مغاره‌ای که خنوم آن را پاسداری می‌کند قرار دارد.
گاهی حاپی را دو خدا می‌پنداشتند: خدای نیل جنوبی و نیل شمالی و نماد مراسم آئینی سامتاوی و وحدت دو سرزمین بود. زن حاپی نخبت نام داشت و به زمانی دیگر حاپی خدائی یکتا و نماد دو نیل جنوبی و شمالی و رودی است که سراسر مصر را می‌پیماید و به جانب شمال می‌رود و به زمانی دیگر خدائی است که از الفتین سربر می‌آورد و از طریق نوبه جنوب می‌رود.
حاپی در نقش خدای حاصلخیزی با اوزیریس یگانه می‌شد و چنین بود که هر سال مراسم آئینی تشیع کالبد اوزیریس به هنگام طغیان نیل برگزار می‌شد. حاپی در این روایت تجسم آب نیل و اوزیریس نماد حاصلخیزی آن بود. در باورهای اوزیریسی آب نیل خوی دست‌های اوزیریس و سرشک ایزیس که به رود می‌ریزد علت طغیان سالیانه‌ی نیل و در چنین روایتی است که اوزیریس با مکیدن پستان حاپی دیگر بار زنده می‌شود.
حاپی را به هیأت مردی با ریش آبی یا سبز و دارای پستان زنانه و افتاده که نماد حاصلخیزی بود ترسیم می‌کردند. در این نقش‌ها دستار حاپی از گیاهان آبزی، غالباً پاپیروس، و به هنگامی که نقاش او را خدای نیل می‌پندارد با دستاری از نیلوفر آبی ترسیم شده است. در بسیاری از تصاویر حاپی را در حالت حمل میزی پر از فدایای خدایان و به هنگام ساغر ریزی آب از یک جام به تصویر کشیده‌اند. در برخی از تصاویر حاپی را در حالت حمل دو گیاه یا دوجام نماد نیل علیا و سفلی ترسیم کرده‌اند. گفتنی است که حاپی را نباید با حپی Hapy پسر حورس که پاسدار کوزه‌ی نگهداری شش مردگان است اشتباه کرد.

مین

مراکز کیش مین در خمیس Chemmis واقع در دلتا و کوپتوس Koptos قرار داشت. مین خدائی پیش دودمانی و فتیش او آذرخش بود. در دوره‌ی پیش دودمانی مین را خدا و سرور آسمان می‌پنداشتند و تا دوره‌ی فرمانروائی میانه با حورس اکبر یگانه و خدائی شاهینی بود، و او را پسر رع یا شو می‌پنداشتند.
مین بیش از هر چیزی خدای باروری و مردان وی را در نقش خدای بخشنده‌ی توان جنسی نیایش می‌کردند نیز خدای باران، خدای تولید و رشد غلات بود. در تصویری از یکی از جشن‌های بزرگ مین به شکل فرعون و در کار شخم زدن زمین و نظارت بر آبیاری مزارع نشان داده شده است. مراسم آئینی بزرگداشت مین هر سال به هنگام برداشت خرمن برپا می‌شد. در دوره‌ی فرمانروائی میانه مین با حورس پسر اوزیریس یگانه و در پیوند با فرعون خاستگاه فرمانروائی است. در جشن بزرگداشت وی مین به هیأت فرعون و از آن جا که فرعون را پسر رع می‌دانستند مین از این طریق با خورشید پیوند می‌یافت. در دوره فرمانروائی جدید مین با آمون – رع پیوند نزدیک‌تر یافت و هم در این دوره بود که مین بسیار مشهور و جشن‌های میگساری بزرگی به افتخار او برپا می‌شد.
با آن که مین خدای باروری بود او را خدای صحاری شرق و پاسدار راه‌های کاروان رو از کوپتوس و سرزمین قبایل مهاجم به دریای سرخ می‌شناختند. نیز او را سرور سرزمین‌های بیگانه، پاسدار دیوانگان و شکارچیان می‌دانستند. مین به هیأت مردی ریشدار، کامجو و با پاهائی چسبیده به یکدیگر و در نقش‌های کهن با رنگ سیاه تصویر می‌شد. دستار مین همانند دستار آمون، بر تارکش دو پربلند آرایش و غالباً در دست بالا. رفته‌ی وی سلاحی همانند آذرخش یا تازیانه تصویر شده است. در دوره‌ی فرمانروائی میانه او را در حالت اداره‌ی جشن برداشت خرمن و به هیأت حیوانی مقدس که نرگاوی سپید بود ترسیم می‌کردند؛ در این تصاویر نرگاو سپید در حال خوردن کاهو است و کاهو از نباتابی بود که می‌پنداشتند افزاینده‌ی توان جنسی است.

بس

بس از طریق سودان و طی دوره‌ی فرمانروائی سلسله‌ی بیست و ششم به مصر راه یافت، تصویرهای او دارای چهره‌ی کامل و با تصاویر خدایان مصری تفاوت دارد. بسیاری از ویژگی‌هایی که بدو نسبت داده می‌شد صفات شیر و شاید در آغاز شیر خدا بود؛ در مصر اما همیشه او را به شکل انسانی دوزخی و کوتوله ترسیم می‌کردند. بس از خدایان پاسدار فرمانروائی و از خدایانی است که در نقش تولد حتشپسوت Hatshepsut حضور دارد. بس با گذشت زمان مشهور و مورد پذیرش مردم و یکی از خدایان توده‌ی مردم شد.
بس پدید آورنده شادی در خانه‌ها، پاسدار خانواده، ناظر ازدواج و آرایش و زیور آویزهای زنان بود. او را بهترین دوست زنان می‌پنداشتند و بر این باور بودند که زنان را در تولد نوزاد یاری و بچه‌ها را پاسداری نماید. در بسیاری از تصاویر بس را در حالت پاسداری از مادر به هنگام تولد نوزاد و در چنین هیأتی در کار نواختن طبلی کوچک یا که نواختن دایره زنگی و تکان دادن کاردی در فضا نشان داده شده است. زشتی این خدا، حالت تهدیدکننده و دهان خنده آور وی برای ترساندن ارواح خبیث است.
بس نیایش کنندگان خود را در برابر حیوانات گزنده‌ی صحاری پاسداری می‌کرد و هم بدین دلیل است که در برخی از تصاویر او را به هیأت حمله به مارهای خطرناک و در حالت خفه کردن آن‌ها ترسیم کرده‌اند. بس در نقش نابود کننده‌ی ارواح خبیث جادوگری قدرتمند است و وقتی در پوشاک سپاهیگری ترسیم می‌شود نابود کننده‌ی دشمنان نیایشگران است. بس در بسیاری از تصاویر خدائی شاد و در حال رقص، نواختن چنگ و دایره زنگی ترسیم شده است. در جشن‌های بزرگداشت بس رقص و نوازندگی از کارهایی است که نیایش کنندگان در پیروزی از بس انجام می‌دهند.
بس را غالباً به هیأت کوتوله‌ای با دست‌های بلند، پاهای کوتاه و کج وداری دم ترسیم می‌کردند. در این تصاویر صورت و بینی بس پهن، ریش او انبوه و درهم، چشمانش فراخ و دارای ابروانی است که قسمتی از چشم او را پوشیده است؛ زبان بس در این تصاویر از دهان بیرون آمده، گوش‌های برآمده و گاهی در سر او شاخی دیده می‌شود. ریش و ابروان انبوه او گاهی بس را به هیأت شیر نشان می‌دهد و در این تصاویر غالباً پوشاکی از پوست پلنگ یا شیر بر تن دارد. تصاویر بس را غالباً بر فراز تختخواب به ویژه تخت عروس نصب می‌کردند و تصویر او را بر دسته‌ی آینه، کوزه‌های بخور و دیگر وسایل خانگی نیز نقر می‌کردند. تصویر نقر شده‌ی بس بر عاج اسب ابی تعویذ پاسداری در برابر گزندگان صحاری و به ویژه مارها است. با گذر زمان بس پدید آورنده آرامش مردگان و پاسدار آنان و در چنین نقشی روی بالش زیر سر مرده‌ی مومیایی شده ترسیم شده است. همسر بس، بِست Beset اژدرماری است که از کام او آتش زبانه می‌کشد و در بسیاری از روایات نیز تاروت زن بس است.
شرح تصویر: تندیس بس به هیأت انسانی کوتوله. تصویر این خدا در اکثر خانه‌ها برای محافظت خانواده از خطر و به ویژه گریز از تهدید حیوانات نگهداری می‌شد. از آثار دوره‌ی سلسله‌ی بیست و ششم. موزه‌ی لوور، پاریس.

تاورت

تاورت و گاهی تحوئریس Thoeris یا اپت Apet نیز نامیده شده است اسب آبی و خدائی پیش دودمانی و مادر- خدائی است که نام او به معنی یگانه بزرگ بود. در برخی از تصاویر بر تارک او شاخ و گاهی قرص خورشید را می‌توان دید که نماد زایش خورشید روزانه از اوست. در برخی از روایات تاورت چشم رع، دختر رع، و گاهی مادر اوزیریس و ایزیس است.
تاورت در سلسله مراتب خدایان به تدریج خدائی فرودست شد، در چنین نقشی سیمائی ترسابر داشت و خدائی خانگی بود. تاروت در دوره‌های مختلف فرمانروائی پاسدار زنان باردار و زایای کودکان است. بسیاری از تصاویر تاروت که از دوره‌ی سلسله‌ی هیجدهم به یادگار مانده است او را در اتاق زایمان و در حالی که بس پیرامون او می‌رقصد نشان داده شده و در تولد حتشپسوت نیز از یاوران بس است.
شرح تصویر: تاورت خدابانوی زایش کودکان غالباً به هیأت اسب آبی ایستاده و آبستنی که دارای پاهای شیر و دم تمساح است تصویر می‌شد. در این تصاویر دست تاورت بر تکیه گاهی یافته شده از پاپیروس به شکل نماد پاسداری موسوم به سا Sa تصویر می‌شود: تندیس تاورت در معبد او در کرنگ. سلسله‌ی بیست و ششم.
تعویذهای تاورت و بس در آرامگاه‌ها را به منظور یاری آنان در تولد دیگر بار مرده نهاده شده و تعویذ زن بس با آن که بعدها از خدایان خبیث شد نیز در آرامگاه‌ها یافته شده است. تاورت را به هیأت اسب آبی ماده‌ای با پستان‌های آویخته یک زن در حالت ایستاده و با پای شیر ماده و با دم تمساح ترسیم می‌کردند. تاورت در تب و دیرالبحری جای مقبره‌ی حتشپسوت دارای معابد بسیار بود.

مسخنت

مسخنت Mashkent خدابانوی زایش کودکان گاهی چهار خدا پنداشته می‌شد: خدای اتاق زایمان، چهار پایه سوراخدار زایمان و دوخشت اجاق مانند زایمان که زنان مصری برای زایمان روی آن می‌نشستند. این خدا بانوان و دیگر خدایان زایمان به هنگام زایمان زنان بر آنان نمایان و در چنین حالتی غالباً به هیأت دختری که همراه با نواختن وسیله‌ای می‌رقصد تصویر می‌شدند. مسخنت را همسر شای Shai می‌دانستند و بر این باور بودند که این دو سرنوشت کودک را به هنگام زایمان او رقم می‌زنند و گفته می‌شد که مسخنت بود که در زایش حتشپسوت سرنوشتی با شکوه را برای او رقم زد.
مسخنت همانند دیگر خدایان زایمان با چرخ زایش بعد از مرگ پیوند داشت. در روایتی مسخنت ایزیس و تفتیس را در تدفین اوزیریس یاری می‌کند و چنین است که ایزیس و تفتیس در روایات بعدی در تولد شهریاران با مسخنت پیوند می‌یابند و ایزیس بچه را به هنگام زایمان از مادر به دست می‌گیرد؛ و در پیوند با اوزیریس مسخنت از کسانی است که اعمال فرد در گذشته را به هنگام داوری اوزیریس درباره‌ی او توزین می‌نماید.
مسخنت را به هیأت زنی با روسری که بر فراز آن دو پر بلند آرایشی به هم گرده خورده است، و آن را نماد جوانه‌های خرما یا یک گیاه بلند آبی می‌دانند، تصویر می‌کردند. نیز گاهی مسخنت را به شکل دو خشت چاله‌ی زایمان که به شکل سرزنی است تصویر کرده‌اند.

رنونت

رنونت Renent، یا رنوتت Tenenutet، خدابانوی پرستاری بود که شیرخوردن نوزادان را نظاره می‌کرد و پاسدار کودکان به هنگام زایمان بود. رنونت بدین روایت با سرنوشت و خوش اقبالی پیوند داشت. رنونت در این باره با ارنونت Ernunt که به هیأت مارکبرای پاسدار برداشت خرمت که در زیر بوته‌ها نهان می‌شد غالباً اشتباه شده است.
رنونت در بسیاری از روایات با مسخنت، ماعت و سوبک پیوند یافته و در بسیاری از تصاویر به شکل زنی با سر مار کبرا یا یوریس شهربانی و با روسری که دو پر آرایشی یا قرص خورشید یا دو شاخ ماده گاو آن را کامل می‌کند تصویر شده و زمانی به شکل فرعون شیرخوار و گاهی به هیأت ارواح مردگان نیز تصویر شده است.

شای

شای به معنی آن چه مقدر است تجسم سرنوشت یا اقبال و او را فرشته‌ی نگهبانی می‌پنداشتند که از هنگام تولد تا مرگ همراه هر انسان بود. در برخی روایات شای نماد خوش اقبالی و بد اقبالی و از زمانی نماد بداقبالی می‌شود که رنونت نماد خوش اقبالی شد؛ شای در این روایات سرنوشت نیک و بد را رقم می‌زند و این سرشت از زاده شدن تا مردن و بعد از مرگ نیز ادامه می‌یابد.
در دوره‌ی «فرمانروائی جدید» شادی را شوهر مسخنت می‌دانستند و در این روایات شای چون مسخنت به هنگام زایمان و داوری مرده هر دو بربالین فرد حاضر می‌شود. با این همه سرنوشت رقم زده شده به وسیله شادی تغییرناپذیر نیست و انسان می‌تواند بعد از زاده شدن با رفتار خود و خدمت به خدایان سرنوشت خویش را تغییر دهد. شای از هنگام تولد تا رفتن انسان به تالار داوری اوزیریس او را همراهی می‌کند و در مورد رفتار انسان شهادت می‌دهد و چنان که فرد از این داوری پیروز برآید شای او را به زندگی بعد از مرگ راهنمائی می‌کند.
شای را در آغاز به هیأت مردی و بعد به شکل یک بز و سرانجام به هیأت یک افعی و اغلب در زیر خشت چاله‌ی تولد، که به شکل سر مسخنت است، ترسیم کرده‌اند.

حتحورها

خدایان مصری گاهی به هفت یا نه هیأت پدیدار می‌شدند. حتحور خدابانوی مادر دارای هفت شکل بود و پس از رفتن به آسمان ارواح مردگان را تغذیه می‌کرد. هفت حتحور در خدمت نوزادان و مردگان بودند، به هنگام تولد سرنوشت کودک را اعلام می‌کردند و در چنین نقشی همانند شای و رنونت خدایان سرنوشت بودند.
حتحور را غالباً به شکل هفت زن جوان و در حال نواختن دایره زنگی با قرص خورشید که شاخی بر تارک ترسیم می‌کردند؛ و در دوره بطالمه این حتحورها همانا عقد ثریا بود.

حو، سیا، سخم و حح

کیفیات مجردی که آفرینش را میسر ساختند کیفیاتی خدائی بود. مهم‌ترین اینان حو Hu، سیا Sia، سخم Sehem و حح Heh یا نحح Neheh بود.
پیش از این از حو و سیا سخن رفت، سرنشینان زورق خورشیدی رع بودند. در تصاویر حو و سیا را به شکل مردانی ریشدار ترسیم کرده و از آنان به عنوان فرماندهان بزرگوار یا سخنگوی مقتدر و انگیزه‌ای که در روای آفرینش نهفته بود یاد کرده‌اند و در جای دیگر هوشی هستند که در کارآفرینش به کار رفت. سیا، هوش، با تحوت خدای خرد و صنعتگر آسمان پیوند داشت. حو و سیا حمل کنندگان چشم حورس و زمینه‌ای از قدرت آفرینش رع بودند. در ممفیس حو و سیا تجسم زبان و دل بتاح بودند و ازطریق دل بود که زندگی انسان با فرایض اخلاقی پیوند می‌یافت، و بدین سان سیا وجدان و سرشت بود.
سخم به معنی نیرو یکی دیگر از نیروهای اصلی آفرینش، حج ابدیت و ححت Hehet زمینه‌ی نون و تجسم فضای بی کران و اقیانوس آغازین بود. حح را به هیأت مردی با کلاهی خمیده از خیزران و به هیأت مردی فربه و در حالت حمل نمادهای زندگانی طولانی و شادمانی ترسیم می‌کردند. حح بعدها به مقام خدای خانگی دست یافت.

ماعت

ماعت خدابانوی حقیقت، عدالت و واقعیت بود. ماعت نماد تعادل بین تضادهای زندگی مصری بود؛ بین نیل علیا و سفلی، بین دره حاصلخیز نیل و صحرا و نیز بین خوب و بد؛ و بدین ساعت ماعت بنیاد تمدن و توسعه‌ی مصر بود.
روایت چنین بود که به هنگام وحدت دو قلمرو، مردم مصر در آرامش و خشنودی و زمانی که نظم خدائی فرمان می‌راند روزگار فرمانروائی ماعت بود. بدون ماعت خواست خدایان ناممکن و آفرینش میسر نبود. فرعون بزرگ‌ترین پاسدار ماعت و با رعایت ماعت پربهاترین فدایا را به خدایان تقدم می‌کرد. برای خدایان ماعت همانند و همپای خوراک و غذا بود چرا که خدایان با ماعت می‌زیستند. ماعت رادختر رع و همسر تحوت می‌دانستند و هم آنان بودند که پیش از سر برآوردن از اقیانوس نون رع را در زورق خورشیدی وی همراهی می‌کردند. نوری که رع به جهان بخشید همانا ماعت بود، رع ماعت را به جای آشفتگی آغازین یا کائوس نهاد و آفرینش میسر شد. چنین است که ماعت همیشه یکی از سرنشینان زورق خورشیدی رع است.
فراعنه‌ی مصر مدعی فرمانروائی با ماعت بودند و از این شمار بود اخناتون که جانشینان وی مدعی بودند که ماعت را رها کرده و از سنت رایج از زمان حورس تا بدان زمان سرپیچی کرده بود. دلیل جانشینان اخناتون آن بود که به هنگام فرمانروائی اخناتون فرمانروائی ناتوان و بسیاری از سرزمین‌های قلمرو فرمانروائی از دست رفت. تلاش جانشینان اخناتون بازگردان ماعت و ایجاد موازنه بین قدرت خدایان بود.
فرمانروایان مصر خواستار آن بودند که مردم ماعت را بیش از دیگر خدایان محترم بدارند. همه داورها کاهنان ماعت و با نقشی که به ماعت در تالار اوزیریس داده شد از نقش بزرگ‌تری برخوردار شد و برای مردم پیروزی از ماعت به معنی یافتن راه رهائی از داوری نادرست بعد از مرگ بود. بدین روایت ماعت روح فرد در گذشته را به تالار مردگان راهنمائی می‌کرد و در این داوری مرده در یک ترازو و دل او در کفه‌ی دیگر قرار می‌گرفت و ایجاد تعادل بین تن مرده و دل او به معنی پیروزی و رستگاری و دل در این داوری «صدای حقیقت» نام داشت.
ماعت را به هیأت زنی ایستاده در زورق خورشیدی رع یا زنی نشسته بر سریری در تالار داوری اوزیریس، که بر فراز روسری او پربلند شتر مرغ دیده می‌شد، ترسیم می‌کردند. غالباً نماد او پر بود به ویژه هنگامی که دل مرده در یک کفه‌ی ترازو و پر درکفه‌ی دیگر قرار می‌گرفت.
منبع: ایونس، ورونیکا؛ (1385) اساطیر مصر، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.